هوووووووررررررااااا،بالاخره ما هم بی عقل شدیم رفت پی کارش. امروز صبح رفتم و دندون عقلم رو کشیدم و الان هم حالم خیلی خوبه،فقط فکر کنم تبدیل شدم به یه خونخوار از بس آب دهن همراه با خون قورت دادم. بچه که بودم مامان و بابام منو می بردن دندونپزشکی و یکی یکی دندونای شیریم رو می کشیدن که دندونای اصلی کج و کوله درنیاد. از همون بچگی ترس از دندونپزشکی در من به وجود اومد. یادمه اون وقتا تو خیابون هم که تابلوی دندونپزشکی می دیدم استرس می گرفتم. و این فوبیا تا همین امروز صبح ادامه داشت.
نوه خاله محمد رو که یادتون هست گفتم دانشجوی سال آخر دندونپزشکیه، چند وقتی بود قرار بود برم پیشش، بالاخره امروز رفتم، بعد از ویزیت و عکس از دندونا معلوم شد که فقط یکی از عقلا رو باید بکشم و سه تاشو جراحی کنم و 4 تا ترمیمی دارم و دو تا لمینت و جرم گیری!!! فامیلمون گفت می خوای عقلتو الان بکشی؟ با خودم گفتم من الان برم معلوم نیست کی بتونم خودمو راضی کنم و برگردم. هر چی هم بهش فکر کنم ترسم بیشتر میشه، گفتم می کشییییممم. ولی خداییش ترس داشتمااا
اول دندونم رو بی حس کرد. یکی از آمپولاشو انگار کرد تو استخونم.خییلی درد داشت ولی همش یه لحظه بود. بعدش دیگه کلی بازیای من شروع شد... یهو احساس کردم زبونم فلج شده و نمی تونم آب دهنم رو قورت بدم. فامیل جان رفت برام آب آورد و یه کم صبر کردیم تا هم دندونم حسابی بی حس بشه و هم حال حودم یه کم جا بیاد. حالا این وسط فامیل ما هم نگران بود که یه وقت من طوریم نشه. همش نبض ما رو می گرفت. وسط کار میگه میشه چشمات رو نبندی.آدم میترسه بلایی سرت اومده باشه. بهش میگم آخه اگه چشمام باز باشه خودم بیشتر می ترسم. خب، حالا میرسیم به جاهای مهمش، انبر رو چنان می چرخوند که صدای قرچ قرچ دندونم رو می شنیدم. خیلی ترسیده بودم ولی دروغ چرا درد زیادی نکشیدم. بیشتر از همه اون فشاری که رو دندونت میاد اذیتت می کنه وگرنه خیلی هم درد نداره.فامیل جان گفت اگه الان نمی کشیدیش چند وقت دیگه باید بغلیش رو هم می کشیدی. بعدشم میگه من خودمم داشتم سکته می کردم.این اولین باری بود که روی دندون فامیل کار کردم. بهش گفتم صندوق چقدر پرداخت کنم. میگه هیچی فقط اینجا رسمه هر کی برای اولین بار رو دندون فامیلش کار میکنه باید به همه شیرینی بده. کار دنیا رو ببین، شکوه خانوم جون دوستِ ترسو، باید بشه اولین فامیل بیمار آقا. ولی از حق نگذریم کارش خیییلی خوب بود. اصلا اذیت نشدم و الان انگده خوشحالم که جلوی ترسم ایستادم و بهش گفتم به حرفت گوش نمی کنم
آآآآآآآآآآآآآآآآفففففرین دختر شجاع
نههههههههههههههههههه
دندونپزشکی نه
با اینکه صدباری هست که میرم ولی باز هم میترسم. دستو پام شل میشه.
منم پنجشنبه رفتم دوتا رو پر کردم دو تا هم روکش. هفته ی دیگه هم یکی رو جراحی یکی هم بکشم (عقلمو).
قبل از من یه دختره رفت تو که دندونشو بکشه. یه جیغ بلند زد. خداروشکر که شوهرم پیشم بود. همیشه تکیه گاهمه. نزاشت تنها برم. با جیغ دختره دستام یخ کرد پاهامم شل. گفتم نه من نمیکشم نمیخام عقلمو از دست بدم.از طرفی هم اگه نکشم دندونام کجو کوله میشه.
شکوه یه ذره دلداری بده بهم. چجوری این کشیدن. اصلن از جراحی نمیترسم ولی از کشیدن .
خدایا بهم صبر بده.
ساناز جون راستش من زیاد اذیت نشدم. یعنی اصلا اونقدری که فکرشو می کردم درد نداشت.خیلی محکم برو تو دل ترست. اینکه گفتی از جراحی نمی ترسی،تجربه اش رو داشتی؟ از کشیدن راحت تره یعنی؟
بله تجربه شو داشتم. سه بار لثمو جراحی کردم. وقتی سر کنه هیچی نمیفهمی.ولی کشیدنو برای این میترسم که من همراه با انبرش میام جلو نمیزارم کارشو انجام بده. اون میکشه من میکشم. اصن یه وضی.
دندون عقل هم که خیلی جاش پرته. دهنم .... میشه.
سلام دوست عزیز .راستش من خیلی تصادفی با وبلاگتون اشنا شدم .من چند وقتیه که از کارم استعفا داد م و داشتم این موضوع رو توی نت سرچ میکردم مه به وبلاگ شما رسیدم چند تا از پستاتون رو خوندم.منم مثل شما وبلاگ دارم و از روزانه هام توش مینویسم.اگه دوست داشتین بهم سری بزنین تا همو بلینکیم و با هم دوست شیم
کتی جون من از اینکه کسی لینکم کنه حتما خیلی خوشحال میشم. ولی اینکه لینکم کنن به خاطر اینکه لینکشون کنم خیلی به دلم نمی چسبه. فرصت کنم حتما به وبلاگت سر میزنم و اگه به دلم نشست حتما لینکت میکنم، حتی اگه لینکم نکنی. موفق باشی