دوستای عزیزم سلام و معذرت به خاطر غیبت نسبتا طولانیم
دل خودم که حسابی تنگولیده بود واسه اینجا،این چند روز کمی سرمون شلوغ بود و از دیروز هم که بست نشستم جلوی تلویزیون و حواسم شیش دانگ به بررسی صلاحیت های وزراست که یه وقت مشکلی پیش نیاد!!! و کلا زندگی تعطییییلل. خبر خوب اینکه پام کمی بهتره و خبر بد اینکه چند نفر از فامیلای همسر جان که هنوز تعداد دقیقشان هم مشخص نیست عصری می خوان بیان و من چون دوست ندارم بدونن پام ناراحته یه کم استرس دارم. البته بهتر بگم دیروز که شنیدم یه کم نگران شدم ولی با خودم گفتم منفی بافی ممنوع. وقتی محمد کنارمه و همه جوره هوام رو داره جای هیچ نگرانی نیست. به جنبه های مثبتش فکر کن. اینکه فامیل ها رو می بینین و می تونین ساعاتی رو کنار هم خوش بگذرونین و حالم به قدری خووووب شد که الان با کلی کار نکرده خیییلی ریلکس نشستم و به بررسی صلاحیت ها گوش میدم! کلا یا این ور بومم یا اون ورش. مدیونم آدمونه رفتار کنم.
خب عزیزان من برم که یه وقت آقایون وزرا خراب کاری به بار نیارن مراقب خودتون باشیناااا
بابا مهمونی که خیلی خوبه. ظاهر خونه همون محدوده که قابل رودت است مرتب باشه کافیه.
لیلی جان آخه با پای مصدوم پذیرایی کردن هم سخت بیده
سخت نگیر خاهر
ببینم وقتی مهمون میاد هول میشی؟کلن؟
همیشه نه، ولی خب قبول دارم گاهی سخت می گیرم. و خیلی دوست دارم رو خودم کار کنم که بتونم خیلی راحت تر برحورد کنم. ولی این بار بیشتر به خاطر مصدومیت پا بود نگرانیم
شکوه جون شوهر رو داری غم نداری.مردها اگه بخان کمک کنن کولاک می کنن.فقط کافیه که بخواند
راست گفتی خواهر :)