من بعد از استعفا

از سال ۹۲یه تصمیم بزرگ گرفتم، تصمیم گرفتم کاری رو که دوست نداشتم رها کنم و یه فرصت جدید به خودم بدم...

من بعد از استعفا

از سال ۹۲یه تصمیم بزرگ گرفتم، تصمیم گرفتم کاری رو که دوست نداشتم رها کنم و یه فرصت جدید به خودم بدم...

قسمت اول: به نام خدا

سلام، 

من شکوه هستم،یا به قول همسرم شکوه آفرینش، خیلی وقته که دوست داشتم یه وبلاگ داشته باشم،ولی خب تا به حال خیلی جدی بهش فکر نکرده بودم، تا اینکه یه تصمیم بزرگ تو زندگیم گرفتم، و حالا فراغت بیشتری دارم تا به کارهایی بپردازم که تا به حال فرصت انجام اونا رو نداشتم، تو این وبلاگ دوست دارم از تجربیاتم بعد از تصمیم بزرگی که گرفتم بنویسم، شاید برای بعضیها جالب باشه،یا شایدم بتونه به بعضیا تو تصمیم گیری هاشون کمک کنه(امیدوارم) 

راستی از وبلاگ نویسی هم چیز زیادی نمی دونم،ولی خب بالاخره باید از یه جایی شروع کرد، مگه نه؟ 

تقریبا 5 سال پیش با خوشحالیه هر چه تمام تر وارد بانک شدم، اون زمان فکر می کردم بالاخره یه شغل مناسب پیدا کردم. شغلی که خیلیها آرزوی داشتنش رو دارن . ولی تو این 5سال بلاهایی به سرم اومد و سختی هایی رو تحمل کردم که اگر خدا خواستو وبلاگ نویسیم ادامه داشت حتما ازشون می نویسم. خلاصه در نهایت تصمیم به استعفا گرفتم. ولی نه به این راحتی. داستانها داشتم و تردیدها. ولی بالاخره این تصمیم رو گرفتم و از ابتدای سال92 خانه دار شدم. از این به بعد می تونید داستان زندگیه یه دختر مستعفی از بانک رو به صورت آن لاین دنبال کنید. و همین طور از خاطراتش بخونید