من بعد از استعفا

از سال ۹۲یه تصمیم بزرگ گرفتم، تصمیم گرفتم کاری رو که دوست نداشتم رها کنم و یه فرصت جدید به خودم بدم...

من بعد از استعفا

از سال ۹۲یه تصمیم بزرگ گرفتم، تصمیم گرفتم کاری رو که دوست نداشتم رها کنم و یه فرصت جدید به خودم بدم...

غذای سالم درست می کنم،بده؟؟

چند روزیه افتادم به غذای سالم خوری.چند روز پیش رفتم یه فروشگاه محصولات ارگانیک تو خیابون انقلاب. چیز خیلی زیادی نداشت. دو کیلو برنج قهوه ای گرفتم که خیلی تعریفشو می کنن نسبت به برنج سفید.و یه زردچوبه ارگانیک!! خودشون گفتن این زردچوبه اش فرق می کنهجمعه صبح هم با محمد رفتیم تره بار و یه کم میوه و علفیجات گرفتیم. نامردا میگی یک کیلو می خوام،شیش کیلو واست میریزن.یکی از همکارای اسبق می گفت من می ذارم هر چقدر دلشون خواست بریزن.بعد خراباشو جدا می کنم برمی گردونم. میگم من اینقدر نمی خواستم. ما هم تا جایی که ممکن بود از این حربه با استرس استفاده کردیم. موقعی که داشتم تندتندگوجه های خرابو خالی می کردم،هر لحظه منتظر عکس العمل فروشنده بودم. ولی خب عملیات ضربتی با موفقیت انجام شد.دیروز ناهار برای خودم هویج و لوبیاسبز و کدو و ذرت بخارپز همراه با برنج شفته قهوه ای به سبک اوشین و یانگوم اینا درست کردم.شفته پلوم رو هم مثل اونا ریختم تو کاسه.فقط دو تا چاپ استیک کم داشتم که اگه دو تا از این بستنی پیچی ها بخرم که چوبشون گرده اونا هم جور میشه.به معجونم یه کم سرکه بالزامیک اضافه کردم تا بتونم قورتش بدم.شبا هم معمولا ماست و خیار و گردو و کشمش و سبزیجات خشک را با هم مخلوط نموده و همراه با موسیقی متن(غر غرها بخونید) که توسط همسری نواخته میشه با این مضمون که خدایاااااا،توبههههه،چه گناهی کردم به درگاهت من.سو تغذیه گرفتم من و...بر سر سفره می آورم.و ازشون می خوام قبل از خوردن غذا دستها رو بالا ببره و به خاطر غذای سالم و داشتن همچین همسر نمونه ای که به تغذیه سالم تا این حد اهمیت میده خدا رو شکر کنه. ایشون هم که می بینن اگه نخورن همین هم دیگه گیرشون نمیاد نوش جان فرموده و تشکر هم می نمایند.  

این که اینقدر افتادم به اصلاح تغذیه علتش اینه که حالم خیلی خوب نیست. البته حال جسمیم منظورمه.یه مشکل مزمن که این روزا بیشتر و شدیدتر میاد سراغم.خودم یه شک هایی کردم. باید برم دکتر.در اسرع وقت میرم. قبلا هم چندین بار رفته بودم دکتر. ولی خب بی نتیجه بود. انگار خیلی هاشون نمی تونن تشخیص درست بدن. ولی این بار می خوام جدی پی اِش رو بگیرم. امیدوارم یکی پیدا بشه یه تشخیص درست بده تا بتونم برم سراغ درمانش.امیدوارم حالم خوب بشه. این روزا از این همه بی حالی و سردرد و... خسته ام.ولی نمی خوام ناامید باشم. به خدا توکل می کنم و برای درمانم تلاش می کنم از همه دوستانی که اینجا رو می خونند هم می خوام که برام دعا کنن تا بتونم دوباره حسابی پرانرژی باشم. توپ توپ

نظرات 3 + ارسال نظر
جکسون یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:29 ب.ظ

انشالا سلامتیتون رو هر چه زودتر به دست بیاورید

ممنون :)

عطیه یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:04 ب.ظ

شکوه جان ُداری حسابی فعال میشی ها...واست دعا میکنم راستی این نوع غذا خوری احتمالا واسه رژیم واینا که نیست؟

آره دیگه:) نه الان انگیزه ام فقط سلامتیه خیلی به رژیم فکر نمی کنم.ممنون که دعام می کنی

لیلی جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:04 ب.ظ http://www.manamleili.blogfa.com

آخی چرا؟ مشکلت چیه؟ دعا کردم خوب شی عزیزم. خوش به حالت من عمرا نمی تونم از این چیزا بخورم.

ممنون عزیزم، علائمی شبیه به آلرژی دارم،ولی باید برم چکاپ تا ببینم مشکل کجاست،گاهی سردردای بدی می گیرم،غذای بخارپز خوردن خیلی حال نمیده ولی خب گاهی توجه به سلامتی به آدم انگیزه میده،تازه با همین تغذیه در عرض یه هفته دو کیلو وزنم کم شده،هورااااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد