من بعد از استعفا

از سال ۹۲یه تصمیم بزرگ گرفتم، تصمیم گرفتم کاری رو که دوست نداشتم رها کنم و یه فرصت جدید به خودم بدم...

من بعد از استعفا

از سال ۹۲یه تصمیم بزرگ گرفتم، تصمیم گرفتم کاری رو که دوست نداشتم رها کنم و یه فرصت جدید به خودم بدم...

رسالت ما،اصالت ما

یک جمله ای سر کلاس گفتند استاد، جمله این بود:رسالت ما در این دنیا اصالت ماست  

منظور از اصالت،یعنی اصل بودن، اورجینال بودن،یعنی تقلبی نبودن،ماسک نزدن،تظاهر نکردن به چیزی که نیستی. یعنی خودتو زندگی کنی. یعنی به خودِ واقعیت نزدیک باشی. یعنی از قید و بند نگاه و نظر دیگران رها باشی. خودت باشی و خدای خودت و بینتون هیچ کسی نباشه. یعنی سر و کارت فقط با اون بالایی باشه، فقط با خودش معامله کنی. و خودتو باورهاتو به کمتر از اون نفروشی. این روزا به این باورم که چقدر اصیل شدن سخته و چقدر اصیل موندن سخت تر. اصلا نبرد خوبی و بدی در حقیقت همینه. و ما دائم در نبردیم. کی این نبرد تموم میشه،نمی دونم. پیروز میدون در نهایت کیه،اونم نمی دونم.  

من که خودمم گیج شدم،شما رو نمی دونم نکنه فیلسوف شدم،خودمم نمی دونم؟؟؟؟!!!!!! 

 

بگذریم حالا که این ماه خوب خدا شروع شده می خوام این نقل قول رو هم از طرف استاد بنویسم: تو این روزها، اگه یه جایی،یه لحظه ای، یه نقطه ای... دلتون سبک شد،دلش پرواز خواست، دلش راز و نیاز خواست،حال خوبی دست داد، اون لحظه رو از دست ندید. نگید ما که گناه گاریم،بی نمازیم،خدا که ما رو دوست نداره، ما لایقش نیستیم،یا ازش خجالت می کشیم،یا هر چیز دیگه ای. به حرف دلتون گوش بدید و ارتباطو برقرار کنید. ایمان گاهی وقوعش یک لحظه است. خدا را هر وقت طلب کنی در دسترس است. گاهی ایمانی در آخرین لحظه رخ می دهد که شاید با هفتاد سال عبادت و شب زنده داری دست ندهد. 

گناه ما هر چقدر بزرگ، کرم و بخشش خدا بزرگتر... 

و در این ماه عزیز اگر حال خوشی دست داد همه را دعا کنیم، التماس دعا...

نظرات 4 + ارسال نظر
ساناز چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:28 ق.ظ

التماس دعا شکوهی

محتاجیم ساناز جون، همه برای هم دعا کنیم

زهرا چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 03:56 ب.ظ http://zizififi.persianblog.ir

التماسه دعا دارم ازت اونم خیلی زیییییییییییییییییییاد

حتما،منم از شما التماس دعا فراوووووون،بابت رمز هم ممنون

لیلی چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:35 ب.ظ http://leiligermany.blogsky.com

توکل بر خدا و از خدا خواستن و به داده هاش قانع بودن درجه بالایی از بندگی است که فقط خود خدا می تونه به بنده هاش بده. انشالله که به ما هم ذره ای از اون خلوص رو اعطا کنه.

الهیییییییی آممممممیییییین

ساناز شنبه 22 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:04 ق.ظ

سلام
از فردا دخترمو میزارم مهد.
دارم دیوونه میشم.
برام دعا کن شکوه
دخترم خیلی مظلومه.
موقع افطار منو یادت نره.
این جمله:
و این روزها، اگه یه جایی،یه لحظه ای، یه نقطه ای... دلتون سبک شد،دلش پرواز خواست، دلش راز و نیاز خواست،حال خوبی دست داد، اون لحظه رو از دست ندید. نگید ما که گناه گاریم،بی نمازیم،خدا که ما رو دوست نداره، ما لایقش نیستیم،یا ازش خجالت می کشیم،یا هر چیز دیگه ای. به حرف دلتون گوش بدید و ارتباطو برقرار کنید.
خیلی منو متحول کرد.همیشه به خاطر گناهام خجالت میکشیدم سرمو بالا بگیرم. ممنون بخاطر این جمله. لپ استادتو هم بکش از طرف من.

سلام سانازجون. اگه مجبوری که دخترتو بذاری مهد ناراحت نباش. خیییلی ها بچه هاشونو میزارن مهد. از جهاتی بد هم نیست. ولی تو خونه توجهت رو به میزان کافی براش بذار که جبران ساعتهای نبودنتو بکنه.به خودت هم خیلی برس که همیشه پرانرژی باشی، ساناز جون خودتو فراموش نکن. یه زن پرانرژی می تونه یه همسر و مادر خوب باشه.
من حتما دعا می کنم اگه لایق باشم. تو هم برای همه و من دعا کن.
خدا متعلق به همممممممه آدماست،کافیه از ته دل بخوایمش حی و حاضره. باید از ته دل بخوایمش...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد