من بعد از استعفا

از سال ۹۲یه تصمیم بزرگ گرفتم، تصمیم گرفتم کاری رو که دوست نداشتم رها کنم و یه فرصت جدید به خودم بدم...

من بعد از استعفا

از سال ۹۲یه تصمیم بزرگ گرفتم، تصمیم گرفتم کاری رو که دوست نداشتم رها کنم و یه فرصت جدید به خودم بدم...

ننه شکوه

همین الان داشتم پست آخر صمیم عزیز رو می خوندم و چقدر انرژی های خوب به من منتقل شد از این پست، می دونم که نفر اول مسابقه وبلاگ نویسی رو همتون می شناسید. و به حق که اول شدن برازنده صمیم هست. 

دیشب که تو جام دراز کشیده بودم با خودم فکر کردم به خاطر چیزایی که تو زندگی دارم خدا رو شکر کنم. از نوک موهام شروع کردم تا انگشت های پام. از همشون به خاطر کارهایی که برام انجام میدن تشکر کردم به زانوهام که رسیدم بهشون گفتم که من چقدر بهشون احتیاج دارم و ازشون معذرت خواهی کردم که به فکرشون نبودم بعد از عمل. بعد از خدای مهربون به خاطر پدر و مادرمون،همسرم،خواهر و برادرم و خیلی چیزای دیگه تشکر کردم و خیلی احساس سبکی کردم بعدش. 

می خوام از این به بعد در طول هفته دقایقی رو بذارم فقط برای شکرگزاری. 

 

امروز یه دست گل به آب دادم که حسم بین عاقلانه بودن یا احمقانه بودنش داره الاکلنگ میزنه.قضیه از این قراره که ما یه دایی داریم که خیلی وقته می خوایم مزدوجش کنیم. ولی خودش خیلی استقبال نمی کنه. تا به حال هم چند جایی براش رفتیم خواستگاری ولی هر کدوم به دلایلی سر نگرفت. چند وقتیه یه کیس جدید از طرف خاله بنده، به دایی بنده معرفی شده تا به حال دو سه جلسه هم رو دیدن ولی هیچ حرکت یا رفتاری مبنی بر پسند دایی ما از ایشون متبادر نشده. مامان من این خانوم رو دیدن و با توجه به تعاریفی که کردن من فکر کردم شاید خیلی مناسب هم نباشن.(البته شاید من اشتباه می کنم) ولی بیچاره دایی من یه جورایی از طرف مادر و خواهراش تو منگنه هست. و همه خیلی اصرار به زن گرفتنش دارن و من نگرانیم از اینه که برای اینکه از این همه انتقاد و حرف شنیدن رها بشه تن به ازدواجی بده که دلش با طرف نباشه. 

امروز هم تلفنی با مامان سر همین موضوع کلی حرف زدم و ازش خواستم این بنده خدا رو انقدر تحت فشار نذارن که خدایی نکرده یه تصمیمی بگیره که انتهاش بشه یه زندگی خالی از عشق و احساس و هم خودش اذیت بشه،هم به یه بنده خدای دیگه ظلم بشه. این وسط دایی ما هم خیلی اهل راحت حرف زدن نیست و همین نگرانی من رو بیشتر می کنه یعنی تو نمی تونی بفهمی واقعا از طرف خوشش اومده یا نه. 

حالا برسیم به دست گل من، یکی از دوستام یه خواهر داره که به نظر من (که نمی دونم چقدر درسته) به دایی من می خوره شرایطش. چند وقت پیش سراغش رو گرفتم، گفت با یکی از بچه های دانشگاهشون در ارتباطن و همدیگه رو می خوان ولی خانواده پسره به شدت مذهبی اند و اصلا با این اتفاق موافق نیستن ولی خود دختر و پسر همدیگه رو می خوان. 

بعد از اینکه با مامان صحبت کردم زنگ زدم به این دوستم ببینم خواهرش چیکار کرده. گفت داستانش طولانیه سر فرصت میگم. گفتم عروسی دعوتیم؟ گفت جریانش مفصله. گفتم اگه ما بخوایم بیایم خواستگاری چطور؟ گفت با مامانم در میون میذارم و بهت خبر میدم. بعد زنگ زدم به مامان و جریان رو تعریف کردم. مامان اول شاکی که بذار اول تکلیفش با این مورد مشخص بشه. من گفتم چه ایرادی داره این مورد رو هم ببینه و بعد انتخاب کنه. مامان تا حدودی قانع شد و گفت با دایی صحبت می کنه. تازه به مامان گفتم این جوری شاید ته دل دایی رو هم بفهمی. اگه همین دختر خانوم رو پسندیده باشه میگه نه همین خوبه. اگر هم نپسندیده باشه میگه یه مورد دیگه رو هم ببینیم. 

حالا خودم به شک افتادم که کارم درست بود آیا؟ اگه داییم بگه نه نمیام. دوستم از اون ور بگه بیاین چی؟ آخه بگو دخترجون تو واسه چی برای خودت بریدی و دوختی. خدا به خیر کنه... من هنوز تو شوکم از این حرکت انتحاری که انجام دادم

مامان به من میگه مامان بزرگ!! بس که من باید اینا رو نصیحت کنم آخه مادر.  

تو این ماه قشنگ واسه همه جوونا خوشبختی بخوایم از خدا، شما هم دعا کن مادر، پیر شی الهی 

نظرات 1 + ارسال نظر
روزگار سبز من یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:28 ب.ظ http://www.mygreenlife.blogfa.com

سلام شکوه جان.
به نظر من که کار اشتباهی نکردی، اینطوری واقعا میتونین متوجه بشین که داییت چی تو دلشه. اگر هم نخواست بیاد ، زودتر به دوستت خبر بده که مورد دیگه ای جور شده . به هر حال ازدواج هایی که به صورت سنتی صورت میگیره ، چیز عجیبی نیست که چند تا مورد با هم همزمان بشه و هیچ دلیلی برای ناراحتی خانواده دوست شما نخواهد بود.
عروسی دایی ها معمولا خیلی مزه میده ، امیدوارم یه زندایی خوب و مهربون گیرت بیاد :)

سلام خانوم، قدم رنجه فرمودین،منت گذاشتین تشریف آوردین :)
ممنون قوت قلب گرفتم، البته نظر منو بخوای دایی ها تا زن نگرفتن بهترن :)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد