من بعد از استعفا

از سال ۹۲یه تصمیم بزرگ گرفتم، تصمیم گرفتم کاری رو که دوست نداشتم رها کنم و یه فرصت جدید به خودم بدم...

من بعد از استعفا

از سال ۹۲یه تصمیم بزرگ گرفتم، تصمیم گرفتم کاری رو که دوست نداشتم رها کنم و یه فرصت جدید به خودم بدم...

یه عدد شکوه عصبانی

اعصابم حسابی خط خطیه اصلا می دونین چیه؟ خانواده شوهر هر چقدر هم خوب، بازم خانواده شوهره. اصلا نمی دونم شایدم خودم بی اعصابم دلم می خواد به همه گیر بدم. بیشتر از همه هم به خانواده همسر. 

آخر هفته رفتیم قم، به خاطر ثبت نام دانشگاه برادرشوهرم که تهران قبول شده، ایشون به همراه مادرشوهرم با ما اومدن تهران. اونم درست تو شرایطی که دلم می خواست تو لاک خودم باشم و حتی حوصله خودم رو هم نداشتم.  

امروز داشتم فکر می کردم خیلی از تعارفات مادرشوهرم تعارفه فقط. هیچ وقت طوری باهام رفتار نکرده یا حرف نزده که احساس کنم قلبا دوستم داره. احترام میذاره هااا. ولی ارتباط قلبی وجود نداره. من از خوبی های پسرش چندین بار بهش گفتم و حتی به خاطر تربیت همچین بچه ای ازش تشکر هم کردم. ولی یه بار ازش تعریف نشنیدم که بگه تو هم همسر خوبی هستی براش یا عروس خوبی برای ما. در صورتی که خانواده من بارها جلوی و پشت سر محمد ازش تعریف کردن. 

به محض اینکه احساس کنه من یه جا در حق پسرش کوتاهی کردم به زبون میاد. ولی گاهی اگه گله کوچیکی از پسرش کردم یا بی اعتنایی کرده یا به دفاع از پسرش بر اومده.  

اون زمان که سر کار می رفتم اگه یه بار میگفتم خسته ام نمی تونم بیام قم درکم نمی کرد، منم تازگیا یاد گرفتم و هر وقت نخوام برم تقصیرو می اندازم گردن پسرش و میگم اون کار داره. همین چند هفته پیش زنگ زده بود گفت این هفته میاین قم؟ گفتم محمد میگه رئیسمون داره میره مسافرت باید آخر هفته بمونم و امضاهای لازم رو ازش بگیرم. میگه عیب نداره خب حتما کار داره یا اینکه یه شب خورش بامیه درست کرده بودم که محمد دوست نداره زیاد. اولین بار بود تو این دو سال و نیم زندگی مشترکمون که این غذا رو درست کردم، آخه خودم خیلی هوس کرده بودم. شب که زنگ زدن خونمون سر شام بودیم مامان پرسید شام چی دارین گفتم خورش بامیه. میگه واااییی بنده خدا محمد، لااقل یه وقتی درست میکردی که فرداش نخواد بره سر کار. فردا سر کار بی بنیه نباشه.  

یا مثلا هر وقت میشنوه کسی از فامیلاشون اومده تهران، رو به محمد میگه زنگ زدی دعوتشون کنی یا نه؟ اگه محمد بگه نه. میگه زشته شما باید زنگ میزدی حدااقل یه تعارف میکردی، از این حرفش متنفرم. ما خودمون اگه شرایطمون اوکی باشه عقلمون میرسه کِی به کی زنگ بزنیم. اصلا شاید آمادگیش رو نداریم یا اصلا دوست نداریم. حرفیهههه؟؟؟ منم چون این کارو زیاد تکرار میکنه وقتی به محمد میگه زنگ زدی دعوتشون کنی؟ اصلا به روی مبارک نمیارم. والا به خدا فامیلای مامان اینای خودم که میان تهران مامانم تا به حال روش نشده بهم بگه دعوتشون کن.

اگه بفهمه بچه اش کوچکترین مریضی داره کلی غصه می خوره ولی با اینکه براش توضیح دادم پام درد میکنه و چند وقتیه حسابی درگیرشم. دو هفته بعد از روضه ای که برای سالگرد برادرشوهرم گرفته بود می خواست مولودی بگیره و اصرار داشت که منم باشم. خودتون بهتر می دونین این جور مراسم چقدر دوندگی و بدوبدو داره. منم که دیدم اینجوریاس به هر ترفند ممکن کنسلش کردم. 

امروز هم که از صبح دانشگاه برای ورودی های جدید مراسم داشتن،مامان و برادرشوهر رفتن،من موندم خونه که ناهار درست کنم و برای شب که اون یکی برادرشوهرم و نوه خواهر مامان اینا هم میخوان بیان تدارک ببینم. الان شوهرم زنگ زده که دانشگاه بهشون ناهار میدن، ناهارشونو همون جا می خورن. من با این پای چلاق برای خودم ناهار درست کردم آیااااا؟؟؟؟؟  الانم خیلی عصبانیم و کم کم باید برسن امیدوارم بتونم خود دار باشم و این چند روزی که هستن اوقات تلخی نکنم. خدایاااا کمکککک 

نظرات 2 + ارسال نظر
اکرم یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:20 ب.ظ

دلم به حالت سوخت
ولی قبول کن بکم سخت می گیری
به نظر من خوب از مهمونات پذیرایی کن
این کار باعث عزت خودت میشه
ل

با این که گاهی سخت می گیرم موافقم، ضعفیه که باید برای رفعش تلاش کنم

الهام دانشجوی پزشکی دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:08 ق.ظ http://drelham.blogfa.com

زیاد سخت نگیر عزیزم بالاخره پسرش دیگه ١٠٠٪ خیلی دوسش دارههههههه
اینجا مینویسی اشکال نداره ولی یوقت به رو خودشون نیاریا با خانواده شوهر باید خوب رفتار کرد هاهاها

الهام جون راستش هجوم احساسات منفی در من علل مختلفی داشت که تو پست بعد می نویسم.
در مورد نوشتن اینجا هم خب من با خودم عهد کردم که اینجا صادقانه و بی رودربایستی بنویسم. مسلما هر چی که اینجا میگم حرف دلمه ولی لزوما همیشه با همین صراحت بیرون از این دنیای مجازی برخورد نمی کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد