من بعد از استعفا

از سال ۹۲یه تصمیم بزرگ گرفتم، تصمیم گرفتم کاری رو که دوست نداشتم رها کنم و یه فرصت جدید به خودم بدم...

من بعد از استعفا

از سال ۹۲یه تصمیم بزرگ گرفتم، تصمیم گرفتم کاری رو که دوست نداشتم رها کنم و یه فرصت جدید به خودم بدم...

بالاخره حرفام رو زدم

مهمونا پریروز رفتن. ولی باید اعتراف کنم اون چند روز بهم خیلی سخت گذشت.شاید بگین سخت می گیرم. آره راستش اینه که من گاهی خیلی سخت می گیرم و همین سخت گیری ها باعث میشه قبل از همه خودم عذاب بکشم. می تونه علت های زیادی داشته باشه. یکیش این که شاید خیلی ایده آل گرام. و گاهی این خصیصه به قدری پررنگ میشه که به شکل وسواس گونه ای قبل از اومدن مهمون همه چیز باید سر جای خودش باشه. مثلا اگه روی شیر دستشویی یه قطره آب بریزه سریع باید پاک بشه تا لک نیفته و این کارو هر بار بعد از دستشویی رفتن محمد هم انجام میدم و شیر دستشویی رو تمییز می کنم. البته همیشه تا این حد اینجوری نیستم ولی خب خیلی وقتا هم اینجوریم. بیشتر بستگی به حال درونیم داره.  

اینم بگم این اولین بار بود بعد از ازدواجمون که ما چند روز پشت هم مهمون داشتیم. و من هم عادت به این که چند روز پشت هم خلوت من و محمد تو خونه به هم بخوره رو نداشتم. مخصوصا اینکه خونه خیلی کوچیکه و معذب بودن آدم دو چندان میشه. این سری هم اصلا از نظر روانی آمادگی مهمون داری رو نداشتم. و وقتی کلافه ام همه چیز رو در منفی ترین شکل ممکن می بینم.  

مهمون داری با همه سختیاش برام تموم شد و یه نکته خیلی مثبت داشت و اون اینکه من حرفام رو با مامان محمد زدم و هر چی که تو دلم بود بهش گفتم و از این نظر خیلی سبک شدم. مشروح صحبتام با مادرشوهر رو در اولین فرصت می نویسم ولی الان برای کاری باید برم بیرون. 

برمی گردم... حتما..هاااااااا  

پیوست: عکسهایی رو که گفته بودم. خیلی زود برش میدارم.دوستای عزیز ممنون از اینکه سیو نمی کنین 

 عکسها حذف شدند

نارنجستان قوام

تخت جمشید

نظرات 3 + ارسال نظر
سپیدار پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:52 ب.ظ

شکون جان سلام ،من به شما سر میزنم هاااااااااا ولی همیشه نمیتونم نظر بذارم خوشحالم از اینکه تونستی حرفتو بزنی و سبک شی آخه همیشه فکر میکردم شاید مادر شوهرت ورای همه مادرشوهرهاست ولی وقتی ایرادهاشو گفتی دقیقا فهمیدم که مثل مال منه
راستی عکسها رو هم دیدم ولی راستش اصلا تو تصورم اینطوری نبودی الان دیدم که خیلی خانوم تر و نازتری . موفق باشی

سپیدار جان ممنون که سر میزنی عزیزم. نه مادرشوهر من واقعا یه مادرشوهر رویایی نیست ولی خوبی هم کم نداره. فکر می کنم بیشتر بسته به حال خودم نقاط مثبت یا منفیش برام پررنگ میشه. یه چیزایی جدیدا باعث رنجشم شده ولی امیدوارم که بتونم از پسش بر بیام
ببینم دختر چه غول بی شاخ و دمی از من تو ذهنت ساخته بودی؟ هااا؟

لیلی جمعه 5 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:23 ب.ظ http://www.manamleili.blogfa.com

هه تو هم مثل من چند روز پشت سر هم مهمون داشتی

تو هم؟

behzad شنبه 6 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 03:18 ب.ظ http://shadmehr-music32.blogsky.com

سلام دوست گرامی من شما رو به دیدن وبلاگ خودم دعوت میکنم اومیدوارم خوشتون بیاد خوشحال میشم نظر زیبای خوتون رو برام بگذارید

http://shadmehr-music32.blogsky.com

منتظر نظر زیبای شما هستم

در صورت فیلتر شدن
http://shadmehr-music.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد